خاطرات - صفحه 104

پایگاه اطلاع رسانی هیات‌ها و محافل مذهبی
خاطرات

فوتبال تقریبی!

کمی آن طرف‌تر در یک زمین خاکی عده‌ای فوتبال بازی می‌کنند. هم از طلبه‌های اهل سنت بودند و هم جوانانی که طلبه نبودند. من هم رفتم و خوش و بش کردم. گفتم من را هم بازی می‌دهید؟ برای آنها خیلی جالب بود که یک آخوند شیعه می‌خواهد با آنها فوتبال بازی کند.
کد خبر: ۳۱۷۳۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۴/۱۱

اسیری که در خواب رانندگی می کرد

در اسارت غذا خیلی کمیاب بود به طوری که هر ده نفر از یک ظرف استفاده می کردند و قریب یک بیل و نصف برنج می ریختند و سهم هر نفر حدود ده قاشق غذاخوری می شد.
کد خبر: ۳۰۰۲۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۴/۰۱

  • پربازدید ها
  • تازه ها