شب داشتیم با هم قدم میزدیم؛ بعد از کلی حرف به شوخی بهش گفتم تو هم ترسیدیا!
گفت ذره ای نمیترسم ما، جنگ زده ایم اما خیلی از این «مردم» با مقوله ی جنگ غریبهان. باورم نمیشه دوباره به خاکمون تجاوز شده گفت «مردم» خیلی مضطربن همه بغض دارن... کاش میشد براشون یه کاری کنیم.
کد خبر: ۱۳۳۷۸۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۴/۱۱