همسر شهید باکری

تو حق نداری از این نان بخوری!

همسر شهید باکری می‌گوید: یک روز مهدی آمد و گفت شب میهمان داریم، جلسه با بچه‌های لشکر در خانه ماست، جگر خریده بود و گفت درست کن. گفتم نان نداریم و من هم نمی‌توانم بروم در صف نانوایی بایستم.

کد خبر: ۱۲۴۱۲۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۷/۲۹

پربازدید ها
تازه ها

ایام فاطمیه هیئت کجا برویم؟
بازاری که همیشه انسان در آن متضرر است؛انسان ها قدر خود را نمی‌دانند
آرمان می‌خواست سرباز امام زمان باشد+فیلم
رذالت خبری را به جای رسالت خبری نمی‌پذیریم
لقمه‌ای که سید را به گریه انداخت
ره نجات، حسین(ع) است و دوستی حسین(ع)
گزارش عقیق از مراسم نکوداشت پیرغلام اهل بیت حاج مهدی آصفی در حسینیه حضرت زهرا(س)
انتشار فراخوان سیزدهمین کنگره ملی شعر فاطمی با شعار «هجده سال نوری»
شعر ضعیف در فضای شعر آئینی فراوان است؛تقلید از سبک خوانندگان درست نیست
چرا صالحان گرفتار هستند و گناهکاران در رفاه؛ پاسخ استاد قرائتی

دستنوشته شهیدی که نمی‌توانست به جبهه برود!
داریوش ارجمند، خادم افتخاری مسجد جمکران شد
درک جایگاه حضرت زهرا(س) تنها در پرتو قرآن و اهل‌بیت (ع) ممکن است
برای رفع تنگدستی چه ذکری بگوییم؟
با این ختم مجرب، بزرگ‌ترین حاجات را از حضرت زهرا (س) بگیرید
تسلیم شدن در برابر دشمن مقدمه نابودی است
حج تمتع آینده ارزان می‌شود؟
اختلاف جمهوری اسلامی و آمریکا، ذاتی است و نه تاکتیکی
خشنودی حضرت زهرا (س) ملاک رضایت خدا و رسول است
برخی برای افزایش دنبال کننده به نظام ناسزا می‌گویند