عقیق:علامه طباطبائی فرمودند: قضیهای را از ایشان، آقایان نجف نقل میکردند،
نه یک نفر و دو نفر بلکه بیشتر و بعدا من خودم از ایشان پرسیدم، تصدیق
نمودند که همین طور است: مرحوم قاضی مریض بوده است و در منزلی که داشتند در
ایوان منزل نشسته بودند. و کسالت ایشان پا درد بوده است، به حدی که دیگر
پا جمع نمیشد و حرکت نمیکرد. در این حال بین دو طائفه «ذکرت» و
«شمرت» در نجف اشرف جنگ بود؛ و بامها را سنگر کرده بودند و پیوسته به
یکدیگر از روی بامها تیراندازی میکردند و این طرف شهر با طرف دیگر شهر با
همدیگر میجنگیدند. «ذکرتها» غلبه نموده و طائفه «شمرتها» را عقب
میزدند و همین جور خانه به خانه، پشت بام به پشت بام میگرفتند و جلو
میآمدند.
در پشت بام ایشان نیز طائفه شمرتها سنگر گرفته بودند
و از روی بام به ذکرتها میزدند. چون ذکرتیها غلبه کردند، بر این پشت
بام آمدند و دو نفر از شمرتی ها را در روی بام کشتند؛ و مرحوم قاضی هم در
ایوان نشسته و تماشا میکنند؛ و چون ذکرتیها بام را تصرف کردند و
شمرتیها عقب نشستند، آمدند و حیاط خانه و خانه را تصرف کردند و دو نفر از
شمرتیها را در ایوان کشتند و دو نفر دیگر را در صحن خانه کشتند که مجموعا
در خانه شش نفر کشته شدند.
و مرحوم قاضی میفرموده است: وقتی که آن
دو نفر را در پشت بام کشتند، از ناودان مثل باران همین طور داشت خون پائین
میآمد. و من همین طور نشستهام بر جای خود و هیچ حرکتی هم نکردم. و بعد
از این بسیار، ذکرتیها ریخته بودند ودر داخل اطاقها و هرچه به درد خور
آنان بود جمع کرده و برده بودند. بلی لطفش این بود که مرحوم قاضی میگفت:
من حرکت نکردم؛ همین جور که نشسته بودم، نشسته بودم تماشا میکردم.
این
حالات را «فنای در توحید» گویند؛ که در آن حال شخص سالک غیر از خدا چیزی
را نمینگرد و تمام حرکات و افعال را جلوه حق مشاهده میکند.»
پی نوشت:
کتاب اسوه عارفان – ص 57
منبع:تسنیم