پایگاه اطلاع رسانی هیات‌ها و محافل مذهبی
۱۵:۰۴

۱۴۰۴/۰۶/۲۷

راز اشعار آسمانی شهریار چه بود؟ خوابی که آیت‌الله مرعشی نجفی دید

سید محمدحسین شهریار، از بزرگ‌ترین شاعران معاصر ایران، که اشعار ماندگاری همچون «حیدربابایه سلام» و «علی ای همای رحمت» از خود به جای گذاشت، مورد عنایت خاص امیرالمؤمنین علی(ع) قرار داشت. آیت‌الله مرعشی نجفی در رویایی صادقه، شاهد تجلیل حضرت از شهریار و درخواست قرائت شعرش بود.
کد خبر : ۱۳۴۴۴۰

عقیق: استاد سید محمدحسین بهجت تبریزی (۱۲۸۵- ۱۳۶۷ش)، متخلص به شهریار از بزرگترین شاعران معاصر ایران شاعر ایران که به زبان‌های فارسی و ترکی، شعر می‌سرود.

مهم‎ترین اثر او، منظومه «حیدربابایه سلام» و غزل‎های معروف او می‌توان به «علی‌ای همای رحمت» و «آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا» اشاره کرد.

شهریار در گونه‌های غزل، قصیده، قطعه، مثنوی، رباعی و نیمایی شعر سروده است و از حافظ و نیما تأثیر پذیرفته است. وی در سال ۱۳۶۷ش در تهران درگذشت و جنازه‌اش به تبریز منتقل و در مقبرة الشعرا دفن شد. ۲۷ شهریور، سالروز درگذشت شهریار، روز ملی شعر و ادب، نامیده شده است.

شهریار در ۱۲۹۰ش در مکتب‎خانه دهکده با قرآن و دیوان حافظ آشنا شد. پس از بازگشت به تبریز در سال ۱۲۹۱ش زبان عربی را در مدرسه طالبیه و زبان فرانسه را در منزل از معلم خصوصی فرا گرفت و پس از اتمام سیکل اول متوسطه در تبریز، در اواخر اسفند ۱۲۹۹ش به تهران عزیمت کرد و در سال ۱۳۰۰ش وارد دارالفنون شد. وی پس از مدتی، سیکل دوم متوسطه را در آنجا به اتمام رساند و سپس بنا به توصیه پدرش، در مدرسه عالی طب نام‌نویسی کرد و هم‎زمان با آغاز تحصیل طب، دوران عاشقی و شیفتگی او آغاز شد. ایشان در سال ۱۳۰۸ش به علت ناکامی از ازدواج با دختر دلخواهش، به بحران شدید روحی دچار شد و درحالی‌که فقط یک‎ترم مانده که درس طب را تمام کند ترک تحصیل کرد.

در سال ۱۳۱۰ش. وارد خدمت دولت شد و تهران را ترک کرد و به خراسان (اداره ثبت اسناد نیشابور و مشهد) رفت و تا سال ۱۳۱۴ش. در آنجا بود.در سال ۱۳۱۳ش. پدرش درگذشت و در قم مدفون شد.شهریار در ۱۳۳۲ش به تبریز بازگشت و از ۱۳۴۶ش در دانشکده ادبیات تبریز به تدریس اشتغال یافت. وزارت فرهنگ ایران، آموزشگاهی در تبریز را به نام وی نامگذاری کرد و روز ۲۶ اسفند را در تاریخ فرهنگ آذربایجان روز شهریار نامید. او در همان زمان منظومه معروف و ترکی خود به نام حیدربابایه سلام را منتشر کرد.

وی به انگیزه میل و آرزوی مادر، می‌خواهد سرودی هم به شیوه ترانه‌های محلی داشته باشد که در ذائقه محلی‌ها و به‌ویژه در کام هم‌بازی‌های دوران بچگی‌اش شیرین‎تر نماید. بدین ترتیب، شهریار طی سال ۱۳۲۹ و ۱۳۳۰ش، بخش نخست «سلام بر حیدربابا» را در تهران سرود.در اسفند ۱۳۳۲ش شهریار، نخستین قطعه «سلام بر حیدربابا» را که مشتمل بر ۷۶ بند می‌باشد، با یک سرآغاز و دو مقدمه به قلم دکتر مهدی روشن‎ضمیر و عبدالعلی کارنگ منتشر کرد.در سال ۱۳۴۳ش شهریار برای تجدیدعهد با زادگاه آباء و اجدادی و یادآوری خاطرات دوران کودکی خود، سفری به خشگناب کرده و تأثرات عمیق خود را تحت عنوان جلد دوم «سلام بر حیدربابا» در ۴۹ بند سرود و در سال ۱۳۴۶ش با مقدمه دکتر منوچهری مرتضوی منتشر کرد. در سال ۱۳۴۸ش از طرف دانشگاه تبریز، درجه ‎«استادی» به شهریار اعطا شد و از او تجلیل به عمل آمد.

 

نبوغ شعری و لطافت معنوی شهریار

در سال ۱۳۱۰ش مجموعه‌ای از غزلیاتش توسط کتابخانه خیام با مقدمه ملک الشعراء بهار، سعید نفیسی و پژمان بختیاری چاپ شد. ملک الشعرای بهار در این مقدمه، او را افتخار شرق نامید! شهریار شاعری است یکه‌تاز در میدان توحید و وادی عرفان که عمق اعتقادات او را در اشعاری همچون صدای خدا، قیام محمد، مناجات، علی و شب، علی‌ای همای رحمت، شریح قاضی، کاروان کربلا، هدیه عید غدیر، اسلام و خدمت اجتماع، جهاد و... می‌توان دریافت.

وی در اوایل شاعری، «بهجت» تخلص می‌کرد و بعدا دو بار با فال حافظ، تخلص خواست که طبق دو بیت از دیوان حافظ، تخلصش را به «شهریار» تغییر داد:
غم غریبی و غربت چو بر نمی‌تابم
روم به شهر خود و شهریار خود باشم
شهریار در انواع گونه‌های شعر فارسی مانند غزل، قصیده، قطعه، مثنوی، رباعی و نیمایی شعر سروده است.از ویژگی‌های شعر او استفاده از اصطلاحات عامیانه است.

برخی عناوین اشعار شهریار:

حیدربابا (به زبان آذری)
سهندیه (به زبان آذری)
علی ای همای رحمت
علی و شب
دو مرغ بهشتی

افسانه شب در ۱۶۲۴ بیت که مفصل‌ترین مثنوی شهریار است.شهریار اشعاری در وصف و مرثیه اهل بیت سروده است؛ او همای رحمت، یا علی، شب و علی و علی و دنیا را در وصف امام علی(ع) سروده است.گفته شده شهریار حدود هفت‌صد بیت درباره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) شعر سروده است و بیش از دویست بیت آن در مدح امام علی(ع) است.


علی آن شیر خدا شاه عرب
الفتی داشته با این دل شب
شب ز اسرار علی آگاه است
دل شب محرم سرّالله است


یکی از اشعار مشهور و زیبای شهریار شعری است در باره امیرالمؤمنین (ع) که تکرار «بابی انت و امی» بر فخامت شعر افزوده است. بیت هایی از این شعر شهریار این است:


یاعلی نام تو بردم نه غمی ماند و نه همّی
بابی انت و امّی
گوییا هیچ نه همّی به دلم بوده، نه غمّی
بابی انت و امّی
حق اگر جلوه ی با وجه أتَمّ کرده در انسان
کان نه سهل است و نه آسان
به خود حق که تو آن جلوه ی با وجه أتَمّی
بابی انت و امّی
منکِر عید غدیر خم و آن خطبه و تنزیل
کر و کور است و عزازیل
با کر و کور چه عیدی و چه غدیریّ و چه خُمّی
بابی انت و امّی
در تولا هم اگر سهو ولایت!چه سفاهت
اُف بر این شَمّ فقاهت
بی ولای علی و آل، چه فقهی و چه شَمّی!
بابی انت و امّی
عاشق توست که مستوجب مدح است و معظّم
منکرت مستحق ذَم
وز تو بیگانه نیرزد نه به مدحی و نه ذمّی
بابی انت و امّی

او همچنین حماسه حسینی و قصیده کاروان کربلا را در مرثیه امام حسین(ع) و اهل بیتش سروده است:
شیعیان! دیگر هوای نینوا دارد حسین
روح دل با کاروان کربلا دارد حسین

 

عنایت امیرالمومنین علی علیه السلام به شهریار

آیت الله العظمی مرعشی نجفی بارها می فرمودند شبی توسلی پیدا کردم تا یکی از اولیای خدا را در خواب ببینم. آن شب در عالم خواب دیدم که در زاویه مسجد کوفه نشسته ام و وجود مبارک مولی امیرالمومنین (علیه السلام) با جمعی حضور دارند.حضرت فرمودند: شاعران اهل بیت را بیاورید. دیدم چند تن از شاعران عرب را آوردند. فرمودند: شاعران فارسی زبان را نیز بیاورید. آن گاه محتشم و جند تن از شاعران فارسی زبان آمدند.
فرمودند: شهریار ما کجاست؟ شهریار آمد.حضرت خطاب به شهریار فرمودند: شعرت را بخوان! برخی شعر (علی ای همای رحمت) و برخی شعر (علی ای شیر خدا شاه عرب) را برای این قضیه نقل نمودند.

آیت الله العظمی مرعشی نجفی فرمودند : وقتی شعر شهریار تمام شد از خواب بیدار شدم چون من شهریار را ندیده بودم.فردای آن روز پرسیدم که شهریار شاعر کیست گفتند: شاعری است که در تبریز زندگی می کند.گفتم: از جانب من او را دعوت کنید که به قم نزد من بیاید.چند روز بعد شهریار آمد . دیدم همان کسی است که من او را در خواب در حضور حضرت امیر (علیه السلام) دیده ام.از او پرسیدم : این شعر "علی ای همای رحمت " را کی ساخته ای ؟ شهریار با حالت تعجب از من سوال کرد که شما از کجا خبر دارید که من این شعر را ساخته ام ؟ چون من نه این شعر را به کسی داده ام و نه درباره آن با کسی صحبت کرده ام.

مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی به شهریار می فرمایند : چند شب قبل من خواب دیدم که در مسجد کوفه هستم و حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) تشریف دارند . حضرت ، شاعران اهل بیت را احضار فرمودند : ابتدا شاعران عرب آمدند. سپس فرمودند: شاعران فارسی زبان را بگویید بیایند. آنها نیز آمدند. بعد فرمودند شهریار ما کجاست؟ شهریار را بیاورید! و شما هم آمدید. آن گاه حضرت فرمودند: شهریار شعرت را بخوان! و شما شعری که مطلع آن را به یاد دارم خواندید.شهریار فوق العاده منقلب می شود و می گوید : من فلان شب این شعر را ساخته ام و همان طور که قبلا عرض کردم . تا کنون کسی را در جریان سرودن این شعر قرار نداده ام.

آیت الله مرعشی نجفی فرمودند: وقتی شهریار تاریخ و ساعت سرودن شعر را گفت، معلوم شد مقارن ساعتی که شهریار آخرین مصرع شعر خود را تمام کرده، من آن خواب را دیده ام. ایشان چندین بار به دنبال نقل این خواب فرمودند: یقیناً در سرودن این غزل، به شهریار الهام شده که توانسته است چنین غزلی به این مضامین عالی بسراید. البته خودش هم از فرزندان فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است و خوشا به حال شهریار که مورد توجه و عنایت جدش قرار گرفته است.

 

استاد شهریار و انقلاب اسلامی

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای طبق اظهارات خود و با توجه به ذوق ادبی‌شان، از اوائل جوانی و دوران تحصیل در مشهد مقدس با آثار مرحوم استاد حکیم شهریار آشنایی داشته‌اند. نخست این‌که شهریار در سال‌های ۱۳۱۰ تا ۱۳۱۴ که دوران تبعید خود را در خراسان سپری می‌کردند، با أجلّه‌ی شاعران خراسان مانند مرحوم نوید، محمود فرخ، گلشن آزادی و غیره معاشر بودند. از همین جهت است که مراودات آیت‌الله خامنه‌ای با أعاظم شعرای مشهد که خود از مداومان انجمن‌های شاخص ادبی مشهد بودند، مزید بر آشنایی ایشان با احوال و آثار شهریار می‌شد.

استاد یک شیفتگی و شوق بی‌بدیلی نسبت به امام و آقا داشتند. پس از انقلاب و تفویض امامت جمعه‌ی تهران به معظم‌له، مرحوم استاد با ایشان آشنا شدند و این آشنایی بلافاصله و شاید از همان اولین نظر به یک علاقه و عشقی بدل شد. استاد اهل عبادت و ذکر دائم بود و جز اخبار و خطابه‌های حضرت امام خمینی به تلویزیون نگاه نمی‌کردند، اما از نخستین هفته‌های نماز جمعه‌ی ایشان، مداوم و تعقیب‌کننده‌ی خطبه‌ها و کل نماز ایشان شدند، اما با چه کیفیتی؟

حتی نکته‌ای بین جوانان متدین متداول شده بود که این را کسی به اعتبار علاقه‌ی استاد حکیم به نمازهای آقای خامنه‌ای به ایشان نقل کرده بود و از آن پس استاد آن لطیفه را می‌گفتند و می‌خندیدند و به لطافت در باب بحث رایج وجوب نماز جمعه می‌گفتند: این وجوب قید دارد و اگر آقای خامنه‌ای بخواند، واجب است.

در تحسین و تبجیل نماز آقای خامنه‌ای می‌فرمودند: نماز با این شرائط می‌شود أحلی من عسل. همه‌ی زیبایی‌ها و شرائط کمال در ایشان مجتمع است و نماز ایشان جشنواره‌ای از شیوایی‌هاست. امام جمعه‌ای که صدایی به این گرمی و بمی و گیرایی دارد، فصاحت و بلاغتی چندین، جزالت و سلاست بیانی چندان، لهجه و رعایت قواعد تجویدی در قرائت خطبه‌ی عربی هم مزید بر این‌ها و شگفت‌تر این‌که نماز را به آوازی دلاویز در مقامات می‌خوانند. این می‌شود مجموعه‌ی زیبایی‌ها و مجمعه‌ی گل‌ها. این عشق استاد حکیم به اقامه‌ی نماز جمعه توسط آقا در شِعری نیز بازتاب یافت.

راز اشعار آسمانی شهریار چه بود؟ خوابی که آیت‌الله مرعشی نجفی دیدرهبر انقلاب:‌ من خبر داشتم در همان اوقاتی که شهریار برای انقلاب می‌سرود، یک عده از روشنفکران وابسته به رژیم گذشته که با او سابقه‌ی دوستی داشتند، مرتب فشار می‌آوردند، نامه برایش می‌نوشتند و شعر در هجوش می‌گفتند. حتی اطلاع داشتم که رفته بودند و او را ملامت کرده بودند که «تو چرا برای انقلاب اسلامی، این‌طور دل می‌سوزانی!؟» و او مثل کوه ایستاده بود.

یک روز گفت: آقای خامنه‌ای سوره‌ی منافقون را در گوشه‌ی رهاب تلاوت می‌کنند، اما رهاب یک روایت قدیم دارد که من از قُدما آموخته‌ام. دستگاه ضبط صوتی بیاور که بخوانم و به آقای خامنه‌ای برسان. ایشان رهاب را بسیار کامل خواندند و غزلی را هم به دستخط خود نوشتند و توشیح به نام آقا کردند تا خدمتشان برسانیم. به اتفاق دوستی با دفتر معظم‌له تماس گرفتیم و سال ۱۳۶۴ بود که هم نوار و هم شعر را تقدیم ایشان کردیم.

پاییز ۱۳۵۹ گروهی از صداوسیما به تبریز آمدند و خواستند که با استاد حکیم گفت‌وگوی تلویزیونی انجام دهند. تا آن روز تقریباً کسی نمی‌دانست که موضع استاد حکیم شهریار نسبت به انقلاب اسلامی چگونه است. استاد ضمن گلایه‌ای رندانه و اشاره به غزل معروف خود گفتند که «حالا چرا؟» و این‌گونه اظهار کردند که: باید از همان ابتدای انقلاب از همراهی وی با نظام بهره‌مندی می‌شد. استاد حکیم در آن دیدار تلویزیونی با مردم چند غزل و قصیده در تکریم انقلاب اسلامی و امام خمینی خواندند و در پاسخ به سؤال خبرنگار که کدام غزل را بهترن غزل می‌داند، جواب عجیب و گرانبهایی را دادند و گفتند به نظر من همین شعار مردم که می‌گویند «خدایا! خدایا! خمینی را نگهدار»، بهترین و زیباترین غزل است.این حداکثر عشق بلندآوازه‌ترین و بزرگ‌ترین شاعر معاصر با یک تفکر و یک رهبر بود که بسیاری از طیف‌های معارض را عصبانی کرد.

حکیم شهریار از همان ایام نخست وقوع انقلاب اسلامی، نظر به پیشینه‌ی دینی و وِلایی افکار و عقایدشان، با انقلاب اسلامی و قیام امام همراهی جانانه کردند. به قول آقا «مرد کهنی» که از معاشرت با همه إعراض می‌کرد، در منتهای تواضع و چابکی به هر مراسمی که مربوط به یکی از موضوعات انقلاب بود، می‌رفتند و با گشاده‌رویی دعوات را می‌پذیرفتند و اثری می‌سرودند و می‌خواندند. بارها اصرار می‌کردند که ایشان را به جبهه‌های جنگ و دفاع مقدس مشایعت و ملازمت کنیم تا در جمع رزمندگان حاضر شود و آنها را حضوراً بستاید. ایشان برای همه‌ی مَنویّات و شعائر انقلاب، حتی کمیته‌ی انقلاب و امداد و بنیاد شهید و سوادآموزی و کشتار خونین حجاج ایرانی و شهداء و مجلس و قوای سه‌گانه و بسیج و سپاه و ائمه‌ی جمعه و خانواده‌های شهدا و رزمندگان و جانبازان و خلاصه برای هر موضوعی که مربوط به موضوعات انقلاب باشد، شاهکارها آفریدند.

نگاه هوشمندانه‌ی ایشان با یک درک سیاسی که ریشه در تاریخ همه‌ی‌ ادوار بشکوه تاریخ اسلام داشت موجب می‌شد که در اشعار خود به نکات ظریفی متذکر شوند که امروز هم دارای کاربرد است. مثلاً این دو بیت را ببینید که با وضع امروز چه تطبیقی دارد و محتوی چه نگاه منیعی است:
در این محاصره‌ی اقتصاد و فتنه‌ی جنگ
گرت تورم و کمبود بود خرده مگیر
ضعیف نیست مدیریت این فشار قوی است
چرا که مهلت شیطان طویل نیست قصیر
ایشان در آن یک دهه، یک دیوان کامل پانصد صفحه‌ای شعر انقلاب ساختند که در حیاتشان دو دفتر حاوی آن اشعار را گرداوری و منتشر کرد، اما بیست سال است که هنوز دیوان مکملی از ایشان منتشر نشده و همه‌ی دیوان‌ها ناقص و مخصوصاً فاقد آثار انقلابی استاد هستند.

 

دیداری ملکوتی بین حضرت آقا و شهریار

دیدار آقا و استاد شهریار هم حکایتی است که با کلام توصیف نمی‌شود. بسیار صحنه‌ی دلاویزی بود. نوع استقبال از استاد بسیار شگفت‌انگیز بود. این دو همدیگر را به آغوش کشیدند و استاد تا دست آقا را در دست گرفت، گریه‌ی عجیبی کرد. دست آقا را به سینه فشرد و گفت «ابوالفضل مائی». آخر این چه شقاوتی است که با این دست چنین بکنند؟ گریان و دادخواه زمزمه می‌کرد منظره تاریخی بود. گریه امانش نمی‌داد و تا دقائقی بعد از این‌که هر دو جلوس فرمودند، استاد همچنان می‌گریست و هنگام نشستن هم چندی دستشان را روی دست آقا گذاشته بودند. این واقعه، عینی‌ترِ هر باری بود که آقا در نماز دست به قنوت می‌گشودند. استاد هر بار در این ملاحظه، منقلب می‌شدند و اینک دیگر همان دست در آغوشش بود.
بعد از مبادله‌ی تعارفات، حضرت آقای خامنه‌ای از استاد خواستند اشعاری را بخوانند و استاد چند غزل از آخرین سروده‌هایشان را خواندند و سپس برنامه با اشعار دیگر شاعران حاضر ادامه یافت و به پایان رسید.

روز بعد شهریار چنین سرود:
شهید زنده‌ی ما خود رئیس جمهوری‌ است که چون وصیّ رسولش بوَد جمال غدیر
نگاه داشت به یک دست پرچم اسلام که خونبهای ابوالفضل می‌زند شمشیر
به قدّ اوست قبای ریاست جمهور که خلعتی‌است الهی و نیستش تغییر

سرانجام پس از هشتاد و سه سال زندگی شاعرانهٔ پربار در ۲۷ شهریور ماه ۱۳۶۷ هجری شمسی درگذشت و بنا به وصیت خود در مقبرة الشعرای تبریز به خاک سپرده شد.

 

منابع:

پایگاه اینترنتی khamenei.ir

پایگاه اطلاع رسانی حوزه

ویکی شیعه

پایگاه ادبی گنجور

ویکی نور

 


گزارش خطا

ارسال نظر
  • پربازدیدها
  • تازه ها