عقیق: در میان قصههای پربار و آموزنده قرآن کریم، داستان حضرت یوسف(ع) جایگاهی بینظیر و ممتاز دارد؛ تا آنجا که این کتاب آسمانی، خود آن را «اَحْسَنَ الْقَصَص» (بهترین داستان) میخواند.
این عنوانِ باشکوه، این پرسش بنیادین را در اذهان ایجاد میکند که چه راز و ویژگیای در این سوره نهفته است که آن را تا این حدّ برتر از دیگر داستانها کرده؟ آیا زیباییِ روایت، عمقِ مفاهیم انسانی، فراز و نشیبهای عبرتآموز، یا ترکیبی منحصر به فرد از همه این عوامل است که باعث شده قرآن خود، بر این داستان مهر «احسن» بزند؟
برای واکاوی این پرسش، به سراغ حجتالاسلام والمسلمین رضا پوراسماعیل کارشناس پاسخگویی به شبهات دینی رفتیم تا دیدگاه وی را درین باره جویا شویم.
سوال:
چرا در میان تمامی داستانهای قرآن، سوره یوسف به عنوان «احسن القصص» (بهترین داستان) معرفی شده است؟
پاسخ حجتالاسلام والمسلمین رضا پوراسماعیل:
بسمالله الرحمن الرحیم
در قرآن کریم، از داستان یوسف به عنوان «أَحْسَنَ الْقَصَصِ» (بهترین قصهها) یاد شده است. این وصف در آیهٔ سوم سورهٔ یوسف آمده است. مفسران در کتابهای تفسیر خود، ذیل همین آیه، نکات عمیق و گستردهای را بیان کردهاند.
اما اگر بخواهیم یک جمعبندی کلی ارائه دهیم، به نظر میرسد برای درک احسن القصص بودن، باید ابتدا اهداف قرآن از بیان قصه ها را در نظر بگیریم. پرسش اصلی این است: قرآن با نقل این داستانها چه هدفی را دنبال میکند؟
هدف قرآن هرگز داستانسرایی صرف یا نقل صرف وقایع تاریخی نیست. قرآن نه یک کتاب قصه است و نه یک کتاب تاریخ؛ بلکه کتاب هدایت است. بنابراین، باید قصههای آن را نیز در همین چارچوب و با هدف هدایتگری تحلیل و تبیین کرد.
بنابراین، «احسن القصص» به قصهای گفته میشود که بیشترین نقش را در تأمین اهداف قرآن که همان هدایت است ایفا کند.
اکنون این پرسش مطرح میشود که داستان حضرت یوسف چه ویژگیهایی دارد که آن را شایستهٔ این عنوان کرده است؟
این موضوع را میتوان در چند بخش بررسی کرد.
اولین و برجستهترین ویژگی، ساختار و انسجام بینظیر روایی این داستان است. برخلاف دیگر قصهها ی قرآن مانند داستانهای بنیاسرائیل که داستان بصورت پراکنده در چند سوره آمده است، تمام جریان زندگی حضرت یوسف (ع) در یک سورهٔ واحد (سورهٔ یوسف) بیان شده است.
این داستان دارای یک روند واحد و منسجم است؛ در یک سوره واحد بیان شده است آغاز، میانه، اوج و پایانِ کاملاً مشخصی دارد و همهی عناصر لازم برای یک روایت زیبا و قدرتمند که باید یک داستان داشته باشد را دارد.
نکته دوم در سوره یوسف این است که این سوره جامعیت محتوایی دارد از یکسری تضادها تا مفاهیم عمیق الهی و انسانی در کنار هم یافت میشود
جامعیت محتوایی این داستان است که طیف گستردهای از تضادها را در کنار مفاهیم عمیق انسانی و الهی به تصویر میکشد. این تضادها بهخوبی ژرفای این مفاهیم را برای انسان آشکار میکنند. به عنوان مثال، میتوان به این موارد اشاره کرد:
تضاد بین «چاه» و «تخت پادشاهی»: سفر از فرودستترین نقطه (چاهی که کودکی در آن افکنده میشود) تا اوج قدرت و عزت (عزیز مصر شدن).
تضاد بین «جدایی» و «وصال»: فراق طولانیمدت و پررنج یعقوب و یوسف(ع) و در نهایت، وصال شیرین و باشکوه آنان.
از گناه تا بخشش: تقابل حسادت و خیانت برادران با عفو و بزرگواری حضرت یوسف(ع) در اوج قدرت.
از شهوت تا پاکدامنی و توبه: گذار از تمنّیات نفسانی (نمادینه شده در شخصیت زلیخا) به پاکی و عفت (در یوسف) و در نهایت، توبه و بازگشت به سوی خدا (در زلیخا).
گذار از جهل به علم است. این داستان نشان میدهد چگونه گروهی در برابر علم الهی (مانند تعبیر خواب) عاجز و جاهل بودند، اما علم پیامبر خدا (حضرت یوسف) این مسئله را حل کرد.
این تضادها و تقابلها، که از عناصر کلیدی این روایت هستند، هم به جذابیت داستان میافزایند و هم در راستای اهداف تربیتی و الهی قرآن نقش اساسی ایفا میکنند.
عامل اساسی دیگر که این داستان را «احسن القصص» میسازد،الگو و قهرمان داستان، یعنی حضرت یوسف (ع) است. او به عنوان یک نبی الهی، الگویی کامل از فضایلی چون صبر، تقوا، حکمت و مدیریت در برابر تمامی سختیها ارائه میدهد. او در هیچ مرحلهای، حتی در سختترین شرایط، خدا را فراموش نمیکند و از غفلت دوری میورزد.
در نهایت، این مسیر پر فراز و نشیب، او را به قدرتی بینظیر میرساند، اما این قدرت او را فاسد نمیکند؛ بلکه او را به قهرمانی اخلاقی تبدیل میکند که بخشش در اوج قدرت را به نمایش میگذارد. این اوجِ تحولِ یک انسانِ کامل است که داستان یوسف را به بهترین قصه مبدل ساخته است.
نکتهٔ بعدی، پیامهای اخلاقی و تربیتی عمیقی است که این سوره در بر دارد. این پیامها در راستای همان اهداف کلی قرآن از بیان قصص، یعنی هدایت انسانها، قرار میگیرند. از جمله این پیامها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
پیروزی نهایی تقوا و صبر:
این داستان به وضوح نشان میدهد که عاقبت نیک و پیروزی نهایی از آنِ افراد پرهیزگار و صابر است.
امید در اوج ناامیدی:
در سختترین لحظات داستان؛ چه برای حضرت یعقوب، چه برای حضرت یوسف در چاه، چه برای برادرانش پس از گناه، و حتی چه برای زلیخا در ندامت همیشه نور امید و رحمت الهی میدرخشد و راه نجات را نشان میدهد.
اهمیت عفو و بخشش:
بخشش بزرگ حضرت یوسف در برابر برادرانش و همچنین گذشت حضرت یعقوب، اوج اخلاق انسانی و یکی از درسهای کلیدی این داستان است.
مدیریت و تدبیر در بحران:
تدبیر و حکمت حضرت یوسف در مدیریت تنش ها و بحران قحطی، الگویی بینظیر از چگونه جلوگیری از یک فاجعه بزرگ برنامهریزی و مدیریت صحیح ارائه میدهد.
حاکمیت ارادهٔ الهی:
تمامی ماجراها و جریانهای این داستان نشان میدهد که همهچیز در نهایت، ذیل اراده و تدبیر حکیمانهٔ خداوند متعال پیش میرود.
بنابراین با در نظر گرفتن این محورهای اساسی ساختار منسجم، محتوای غنی، شخصیتپردازی عمیق و پیامهای انسانساز به نظر میرسد داستان حضرت یوسف به دلیل دارا بودن این ویژگیهای برجسته، «احسن القصص» نامیده شده است. این، داستانی است که هم لذت و جذابیت لازم روایی برای باشنیدن و بیان کردن دارد و هم انسان را به سوی کمال و فضایل اخلاقی رهنمون میسازد.
منبع:حوزه